یک تجربه؛ بجای هرکاری قصه بگو

یک تجربهّ؛ بجای هرکاری قصه بگو

یک تجربه ده ساله

این تجربه ده ساله شرکت دوبال است: « قصه مهمترین، ماندگارترین و ارزشمندترین دارایی یک شرکت محسوب می‌شود » چیزی را نباید به قصه ترجیح داد. اگر هر محصولی را بدون قصه روانه بازار می‌کنید نگران سرنوشت آن باشید. زیرا مانند پرنده‌ای خواهد بود که هنوز بال زدن نمی‌داند و در دشت پر از گرگ و شغال رهایش کرده باشید. قصه بال پرواز هر محصول، خدمت و در نگاه کلی‌تر بال پرواز هر شرکتی است .

گام دوم دردوبال؛ انیمیشن چیست؟

بعد از اینکه دوبال تاسیس شد ما در پی تولید کارهای انیمیشنی بودیم. مرحله‌ای که در آن باید پروژه‌های انیمیشنی تعریف و اجرا می‌کردیم. اما انیمیشن چیست؟ و باید چطور این کار را انجام می‌دادیم؟ تصور ما از انیمیشن پروژه‌های سه‌بعدی چشم‌پر کن بود! پروژه‌هایی که در آن همه‌چیز سه بعدی و با کیفیت بصری جزئی نگرانه است. انگار همه‌چیز رئال است! مانند تصاویر زیر

یک تجربه؛ سیستم‌های آنالوگ و دیجیتال

آنچه می‌دانستیم اما عمل نمی‌کردیم مطلبی بود که از قبل در دانشگاه شنیده بودم اما در واقع نیاموخته بودم. این مطلب به ظاهر ساده را از یک سوال و جواب در کلاس اندازه‌گیری الکتریکی به یاد داشتم. کلاس اندازه‌گیری الکتریکی در خدمت پروفسور حسن کاتوزیان در دانشگاه صنعتی شریف بودم. بخش سیستم‌های آنالوگ را آموزش می‌دادند.

یک بار سر کلاس یکی از دانشجو‌ها پرسید چه دلیلی دارد که سیستم‌های دیجیتال بر سیستمهای آنالوگ ترجیح نداشته باشد. یا به تعبیر بهتر می‌توانم اینطور توضیح بدهم که سیستم‌های آنالوگ غیر دقیق به نظر می‌رسند، برعکس سیستم‌های دیجیتال که به روشنی و شفافیت و با دقت بسیار زیاد – به زعم یک مهندس – حقیقت (!) را بیان می‌کنند. به زبانی گویاتر : بهتر نیست سیستم‌های آنالوگ را به کلی کنار بگذاریم و وقتی که صرف آن می‌کنیم صرف گسترش و آموزش سیستمهای دیجیتال کنیم؟

زندگی عقربه‌ای

ساعت ۲۰ ممیز ۲۵ دقیقه را ترجیح می‌دهید یا حدودا ۲۰ دقیقه بعد از ساعت ۸ شب را ؟ دکتر کاتوزیان در جواب گفت اگر یادتان باشد وقتی ساعت‌های دیجیتال در بازار بصورت گستردهای عرضه شد بسرعت جای ساعت‌های آنالوگ یا عقربه‌ای را گرفت. همه از ساعت‌های دیجیتال استفاده می‌کردند و هر کس به دیگری بعنوان هدیه، ساعت دیجیتال می‌داد. وقتی ساعت دیجیتال نگاه می‌کردی دقیقا زمان را نشان می‌داد و ظاهرا پاسخ بسیار شایسته‌ای برای دانستن زمان بود!

مرگ ساعت‌های عقربه‌ای

همه می گفتنده عمر ساعت‌های عقربه‌ای برای همیشه تموم است. استاد ادامه داد اما برعکس انتظار و تحلیل همه چیزی نگذشت، چیزی بیش از یک سال و کمتر از دو سال، که آن موج شدید و قدرتمند به کلی قدرت و جذابیت خود را از دست داد. و دلیل آن بسیار ساده بود.

مردم وقتی به ساعت نگاه می‌کردند، نیازشان دانستن حدودی ساعت بود اما بی‌واسطه و بدون نیاز به تحلیل. آنها می‌خواستند با یک نگاه و بدون هیچ فکر و محاسبه‌ای ساعت را بفهمند. و این نیاز را ساعت عقربه‌ای تامین می‌کرد. مردم می‌خواستند بدانند الان کجای زمان قرار گرفته‌اند؛ الان صبح است؟ بعد از ظهر است؟ اول صبح؟ اول بعد از ظهر؟ آخر صبح؟ نزدیک ظهر؟ و … نمی‌خواستند دقیقا بدانند الان ساعت دوازده و بیست و پنج دقیقه است یا بیست و سه دقیقه است. پس طولی نکشید که ساعت‌های عقربه‌ای به جایگاه قبلی‌شان بازگشتند.

کیلومترشمار خودرو

مثال دیگری که استاد زد کیلومتر‌شمار خودرو بود. گفت ببینید هیچ ماشینی پیدا نمی‌کنید که کیلومترشمار آن بصورت دیجیتال باشد. هر چقدر هم که بخواهد با دقت وظیفه‌اش را انجام بدهد و حتی همه سیستمهای پشت عقربه‌ها کاملا دیجیتال باشد باز هم خروجی آن که نمایش داده می‌شود بصورت عقربه‌ای است . و دلیل آن واضح است ؛ یک راننده نمی تواند در سرعت ۱۵۰ کیلومتر در ساعت عدد نمایشگر را با تحلیل درک کند. بلکه نیاز آن این است که بدون واسطه و فقط با یک نگاه متوجه میزان و حدود سرعت خود بشود.

نگاه عقربه‌ای در تولید انیمیشن

در تولید انیمیشن نیازمند چنین درکی از محصول تولیدی بودیم. چیزی که زمان زیادی صرف آن کردیم. و البته ضرر زیادی هم بابت آن دادم این بود که به سراغ تکنیک رفتیم. فکر می‌کردیم برای تولید انیمیشن باید حتما بتوانیم یک شی سه بعدی بسازیم و اگر دنیای سه بعدی شبه واقعی با همه جزئیات را نسازیم و حرکت ندهیم کار جدی نکردیم و مخاطب اینها را نمی‌خواهد.

قصه

در حالی که مهم ترین چیزی که نه حال، نه امسال بلکه قرن‌هاست بشر همواره درگیر آن بوده است داستان است. مردم قصه را خیلی براحتی درک می کنند. با قصه به سرعت ارتباط می گیرند. خیلی فراتر از تکنیک‌های سینمایی و جلوه‌های ویژه و تکنیک‌های پیچیده‌ی انیمیشن. قصه بسادگی و خیلی سریع درک می‌شود. مانند همان عقربه‌ها است که به محض شنیدن یک قصه خوب مخاطب حواسش به آن جمع می‌شود. چیزی که در بچه‌ها بسیار شایع و قابل مشاهده است.

مثال دیگر آن این است که خیلی فیلم‌های کلاسیک هستند که با تکنیک‌های قدیمی ساخته شده‌اند ولی همچنان بخشی از جذابیت را برای مخاطب امروزی هم می‌تواند تامین کند. مانند فیلمهای هیچکاک یا کوروساوا ! نمونه‌های زیادی از این دست وجود دارند مانند انیمیشن‌های قدیمی که با تکنیک‌های قدیمی ساخته شده‌اند و آنقدر جذابیت بصری امروزی ندارند اما به دلیل داستان جذابی که دارند از هر ده نفر می‌توانند چهار یا پنج نفر را جذب قصه بکنند.

زندگی واقعی از آن قصه‌ است

با آنکه از این کارهای قدیمی زمان زیادی گذشته است اما داستان انها همچنان زندگی می‌کند و زنده و تاثیر‌گذار است. هرچند در شرکت دوبال زمانی را که صرف تکنیک کردیم بیهوده و هدر رفته به حساب نمی‌آوریم ولی حقیقت آن است که گنج با ارزش‌تری که برای بشریت همیشه زنده بوده و ما هم آنرا در اختیار داشتیم قصه است که از آن غفلت کرده بودیم و با توجه جدی‌تر به آن می توانستیم با سرعت بیشتری پیش برویم.

یک تجربه؛ بجای هرکاری باید قصه گفت .مهمترین دارایی یک شرکت، یک برند، یک زندگی قصه آن است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شماره دوبال: 88572844 (9821+)

آخرین مطالب

محبوبترین مطالب