ساختن ویدیوی تاثیر گذار

تا حالا شده تبلیغی را ببینید و احساس کنید تبلیغ قشنگی نیست اما نمی دونید چرا نگاهش می کنید. اگر دوباره هم تکرار کنند باز هم ناخودآگاه نگاهش می کنید و نمی‌فهمید چرا علی رغم اینکه خوب نیست اما باز هم به آن توجه می‌کنم. انگار آن تبلیغ نگاه شما را دزدیده است. چرا بعضی تبلیغات این طور هستند؟ چرا بعضی تبلیغات تاثیر گذار هستند و بعضی تبلیغات اصلا تاثیر گذار نیستند. حتی بعضی ویدوهای آموزشی چنین وضعی دارند که آدم مایل است دائم به آن نگاه کند.

در این مقاله می‌خواهیم روند تولید یک ویدئو را بررسی کنیم. فرقی ندارد که این ویدیو  موشن‌گرافیک باشد یا تبلیغاتی یا آموزشی . هر نوع ویدئویی که تولید میشود از همین روند پیروی می‌کند. در پایان و پس از توضیح گامهای هشت‌گانه تولید ویدیو سوال مهمی را طرح خواهیم کرد که همیشه باید در ابتدای تعریف پروژه باید از خودمان بپرسیم تا بتوانیم به یک ویدیوی تاثیرگذار برسیم. این شرط لازم برای تولید یک ویدیوی به یاد ماندنی است. و البته شرط کافی نیست.

ویدیوی تقلیدی

بسیاری از زمانهایی یک صاحب محصول یا صاحب کسب و کاری می‌خواهد یک ویدئو سفارش بدهد با یک نوع سفارش تقلیدی مواجه می‌شویم. بسیاری از این دوستان می‌گویند ویدئویی می‌خواهند در معرفی محصولشان که دقیقا مثل یک تبلیغ مشهور باشد. بسیاری از ایشان یک ویدیوی نمونه می‌آورند و دقیقا مثل آنرا طلب می‌کنند. گاهی یک موشن‌گرافیک آموزشی را مثال می‌زنند و به این دلیل که محتوای خودشان هم بسیار شبیه به محتوای آن ویدیو است مایل هستند دقیقا مشابه آن برای خودشان ساخته شود.

آیا کپی برداری از یک ویدیو کار غلطی است ؟

تقلید یا کپی از یک ویدیوی دیگر، چه مشهور باشد چه نباشد، بکلی کار اشتباهی نیست !‌اما کار واقعا دقیق و حساسی است. به غیر از مواردی که اساسا با یک حس و حال و موضوع بی‌ربط مواجه باشیم که در آن صورت تقلید معنایی ندارد . در موارد بسیاری وقتی درخواست یک کار تقلیدی وجود دارد در واقع مشتری چیزی از قبیل یک احساس یا نکته خاص را در کار مورد تقلید دیده است و در واقع آنرا طلب می‌کند. پس تقلید می‌تواند بجا باشد ( هرچند می‌توانیم بگوییم نام آن را دیگر نباید تقلید گذاشت و برداشت یا اقتباس یا دراماتورژی کلمه مناسب‌تری است )

اما این تقلید کاری به شدت حساس و ظریف است و اگر درست انجام نشود خروجی بی‌ربط به ویدیوی اصلی را بدست می‌دهد. به همین دلیل اغلب، ترجیح می‌دهیم که ویدئو را از اول طراحی کنیم تا اینکه بخواهیم مشابه یک ویدئوی دیگر بسازیم.

در نظر اول تقلید از یک ویدیوی دیگر سریعتر و راحت‌تر است ولی خروجی کار، ضعیف و برای استفاده مثل سرمایه‌گذاری منفی است! این کار باعث می‌شود که به چیزی که می‌خواهیم نرسیم، فقط یک ویدیو خواهیم داشت. همین!‌

گام اول؛ تعریف پروژه تولید ویدیو .

حالا برگردیم از اول ببینیم قرار است چه بشود: یک نفر به یک ویدیوی خوب نیاز دارد. او یک موضوع یا یک محتوا دارد ( هرچند معمولا عبارت ایده بکار برده می‌شود ولی چیزی که هست با موضوع تفاوتی ندارد. برای درک بهتر ایده دراماتیک اینجا را مطالعه کنید )

مثلا سفارش‌دهنده می‌گوید یک محصول دارم می‌خواهم برای آن یک موشن گرافیک ساخته بشود که این محصول را معرفی کند. یا من یک رستوران دارم و می‌خواهم برای آن یک ویدیو ساخته بشود که رستوران منو معرفی بکند یا یک موضوع آموزشی وجود دارد مثل مواردی که در مقاله قبلی نشان دادیم در مورد هلال احمر و آموزش‌های پیشگیری از زلزله و آموزش‌های حین وقوع زلزله.

گام دوم؛ یافتن ایده تصویری.

معمولا سفارش به این شکل هست. اینکه اراده ‌کنیم یک انیمیشن یا یک موشن گرافیک یا یک فیلم تبلیغاتی داشته باشیم اولین گام است. گام بعد این هست که بفهمیم آنچه می‌خواهیم دقیق چیست! بیاییم موضوعی را در مورد احساساتی که در دید اول به نظر می‌رسند مطرح کنیم.

چه احساسی در نگاه اول وجود دارد؟

وقتی یک آدم را می‌بینیم یا با یک ماشین مواجه می‌شویم یا یک برند را یا یک … در نگاه اول یک احساسی در ما شکل می‌گیرد. در بیشتر مواقع می‌توانیم این احساس را توصیف کنیم. لازم است تاکید کنم اینجا در مورد صفات واقعی یک شخص یا یک .. صحبت نمی‌کنیم بلکه آنچیزی که در نظر اول پیش می‌آید را می‌گوییم. ممکن است شخصی بسیار مهربان باشد ولی در اولین نگاه یا حتی اولین جلسه آشنایی اینطور بنظر نرسد.

در توصیف یک شخص، به عنوان مثال می‌گوییم این آدم زیادی شیطون یا و زرنگ به نظر میاد. یا آدم غیر قابل اعتمادی به نظر می‌رسد. یا آدم فرزی و یا آدم کندی یا آدم ابلهی یا آدم عاشق‌پیشه‌ای یا آدم سر به هوایی یا آدم علمی و دقیقی یا آدم زیادی جدی‌ای یا آدم خشنی یا نچسبی … بنظر می‌رسد. تمام توصیفاتی به کار می‌بریم را می‌توانیم در مورد یک برند و همان‌ها را در مورد یک محصول خاص و در مورد یک موشن‌گرافیک یا یک ویدئوی تبلیغاتی یا ویدیوی آموزشی یا هر ویدئویی که شما می‌سازید بکار برد و آنها را با آن صفات توصیف کرد

مثال آن ویدیویی است که سالها پیش تولید شده بود برای یک رستوران ژاپنی که در آن یک خانمی غذایی را گاز می‌زد! آن خانم حالت جذاب یا .. نداشت ولی آن قابی که خانم در آن داشت غذایی را گاز می‌زد کاملا « خوش‌مزه » بود و مخاطب را ترغیب می‌کرد که آنرا امتحان کند.

صفات دوگانه؛ «به این شکل اما آنطور»

اما نکته بسیار مهم تکمیلی این است که ما احساسات را یک دست دریافت نمی‌کنیم. همیشه احساسات به صورت متضاد کنار هم می‌نشینند. مثل اینکه می‌گوییم آدم زرنگ و بازیگوشی است اما دوست داشتنی است. یا آدم علمی و دقیقی است اما اهل ریسک کردن خطرپذیری است. یا این غذا خیلی خوشمزه و لذیذ هست اما زیادی سنگین یا غیرقابل هضم است. این دوگانه‌ها به این صورت هستند که صفتی را می‌آورند و صفتی که به نظر می‌رسد با آن براحتی همنشنی نمی‌شوند را کنارش قرار میدهند.«به این شکل اما آنطور »

زیبا و جذاب اما غیر قابل اعتماد. یا کاریزماتیک اما پرتحرک و پرجنب و جوش . یا خنک و بی مزه اما بیادماندنی، یعنی سریعا درحافظه جا می‌گیرد و از یادمان نمی‌رود. یا اشرافی و اصیل اما سرسخت و جدی. یا تلخ و گس اما دلچسب و دوست‌داشتنی. یا قابل اعتماد اما تلخ و خشک. یا شیرین و بامزه اما پرطمطراق. این صفت های دوگانه می‌توانند احساسات ما را به درستی نشان بدهند.

توصیفات حیاتی برای ویدیو

این توصیفات، آن چیزهایی است که برای تولید یک ویدیو مهم است. و باید به آن دست پیدا کرد. در گام دوم باید این‌ها را در مورد ویدیو بدست بیاوریم و بدانیم. ما احتیاج داریم که بدانیم قرار است ویدئو چه حس و حالی را ایجاد کند.

گام سوم؛ نوشتن فیلمنامه و طراحی مفهوم بصری (Concept  )

در گام سوم فیلمنامه نوشته می‌شود. این فیلمنامه به ما می‌گوید که صحنه‌ها و اتفاقات درون آن به چه صورت پیش می‌رود. در کنار فیلمنامه و در همین گام کانسپت تصویری یا مفهوم بصری هم طراحی می‌شود. مفهوم یا کانسپت تصویری یعنی حس و حال تصویر  یا حس و حال ویدئو را بکشیم. که معمولا بصورت خطهای کلی و به شکل طراحی دستی است.مفهوم بصری به طور تقریبی مشخص می‌کند که قرار هست چه چیزی تولید کنیم.

گام چهارم؛ استوری بورد ( Story Board)

در گام چهارم استوری بورد کشیده می‌شود. در واقع مفهوم بصری و فیلمنامه با هم ترکیب میشوند و یک سلسله عکس‌هایی کشیده می‌شود. چیزی شبیه کمیک‌استریپ یا داستانهای داستان‌های دنباله‌دار.

استوری بورد، storyboard
ساختن ویدیوی تاثیر گذار
استوری بورد، storyboard
ساختن ویدیوی تاثیر گذار

گام پنجم؛ استوری ریل ( Story Reel)

بعد از این استوری ریل می‌شود. در این مرحله بخشی از استوری بورد بصورت متحرک ساخته می‌شود تا از حرکتهای حساس و بخشهایی که حرکتشان اهمیت دارد مطمئن بشویم.  در واقع در این گام پروژه به نوعی پیش‌متحرک‌سازی می‌شود. مراحل یک تا پنج را مراحل پیش‌تولید می‌نامند.

تا این جا و تا قبل ازآنکه گام ششم شروع بشود امکان تغیر و اصلاح با هزینه‌ی قابل قبول فراهم است اما بعد از این مرحله هر نوع تغییر و اصلاح بسیار پرهزینه و غیر بصرفه است. مراحل یک تا پنج برای شکل گیری پروژه و مشخص شدن راه پیش‌رو است و این مراحل می‌تواند مراحل تعریف و اصلاح دائمی هم باشد ولی پس ازآن دیگر اصلاح، مقرون به صرفه نیست .

عجله داریم؟

متاسفانه برخی از کارفرماها برای رسیدن به خروجی خیلی عجله دارند. و به خیال اینکه زودتر به مقصد برسند مراحل یک تا پنج را با سرعت و دقت کم طی می‌کنند تا زودتر به تولید برسند. آنها با این کار زودتر به تولید می‌رسند ولی آنچه تولید می‌کنند رضایت‌بخش نیست و اغلب در میانه کار تولید به فکر تغییر و اصلاح می‌افتند. و این کار آنچنان متضررشان می‌کند که می‌شود گفت هزینه کلی پروژه را می‌تواند دو تا سه برابر و حتی بیشتر ارتقا بدهد. از طرفی هم چون واقعا مراحل یک تا پنج هیچگاه به درستی طی نشده نهایتا هم نتیجه رضایت‌بخشی نخواهند داشت.

در حالی که اگر عجله داریم باید تا قبل از گام ششم (پیش تولید) را بیشتر طول بدهیم تا سریعتر نتیجه دلخواهمان را دریافت کنیم. رفتن به گام ششم مانند این است که وارد میدان اصلی مسابقه شوید. از گام ششم به بعد دیگر راه برگشت نداریم. راه‌های اصلاح و تغییر صعب‌العبور و پر از پرتگاه و به شدت پرهزینه است.

گام ششم؛ تولید

در نهایت در گام ششم تولید آغاز می‌شود. تولید یعنی ساخت نهایی شخصیت‌ها، فضاها، متحرک‌سازی آنچه ساخته‌ایم. فیلمبرداری و تولید تصاویر به شکلی که قرار است در نسخه نهایی استفاده بشود. این مرحله، بسیار پرهزینه است. به همین دلیل باید به موقع و با دقت شروع شود. چون پس از آن راه بازگشتی وجود ندارد.

گام هفتم؛ تولید صداها، دوبله و نریشن

در این مرحله کلیه صداهایی که قرار است در نسخه نهایی استفاده بشود ساخته می‌شود. موسیقی، صداهای زمینه، صداهای اشیا صداهای انسانی اعم از روایت‌گر، مجری، صداپیشه‌ها و …

گام هشتم؛ صداگذاری، تدوین و تهیه نسخه نهایی

در گام هشتم تمام تصاویر ساخته شده یا فیلمبرداری شده، صداها و افکت‌ها و موسیقی و همه و همه جهت استفاده در نسخه نهایی با هم ترکیب و تلفیق می‌شوند. در این مرحله که مرحله پایانی است نسخه نهایی آماده می‌شود.

شرط لازم

آنچه بر اساس تجربه میتوانیم بگوییم که می‌تواند خروجی ویدیویی پروژه را چشم‌گیر و تاثیرگذار کند و به گام‌های ابتدایی پروژه مربوط است احساسی است که برای پروژه تعریف می‌شود. این احساسی که پروژه قرار است ایجاد کند مشخص می‌کند که آیا پروژه ارزش هزینه‌کردن دارد یا نه! و خوب است تولید کنیم یا نه!

این احساس به مراتب مهم‌تر از بسیاری مسائل و جزئیات مربوط به تکنیک‌ها و سبک است. اینکه انیمیشن 3d است یا دو بعدی و … در مراحل بعدی اهمیت قرار دارد. باید بدانیم  دنبال چه احساسی در پروژه هستیم. قرار است این ویدیوی خروجی چه اتفاقی را برای مخاطب رقم بزند. مثلا یک برند خاص قهوه دارید و دوست دارید به مخاطب (که مشتری بالقوه شماست ) بگویید این قهوه خیلی تلخ و حتی اندکی گس است اما دوست‌داشتنی  است. دوست دارید امتحانش کنید!

این احساسی است که نیروی تبلیغاتی ویدیوی شما می‌شود. هر ویدیویی باشد تفاوتی ندارد. همه ویدیوها باید آنرا داشته باشند تا تاثیرگذار از آب دربیایند. این همان هویت برند است. هویتی که برند شما به وجود میاورد. چه در مورد یک محصول خاص. چه در مورد یک شرکت یا با هر موضوعی که قصد دارید ویدئو تولید کنید. ساختن ویدیو به این احساس وابسته است.

تولد پروژه

با دانستن این احساس نسبت به ویدیویی که قرار است تولید کنید در واقع پروژه شما متولد شده است. پروژه رو باید متولد کرد نباید تعریف کرد. پروژه‌ای که متولد می‌شود با همین احساس دوگانه‌ی متضاد، زنده است. این پروژه می‌تواند جاری شود. می‌تواند ویدئو جذابی به وجود بیاورد.

حتی بعضی وقتها پروژه‌هایی که متولد شده‌اند علی‌رغم اینکه به خاطر بعضی مشکلات خروجی‌شان نقایصی داشته اما چون آن احساس زنده را دارا بوده ویدیوی نهایی تاثیرگذار بوده است. احساس زندگی برای پروژه مستقیما در ویدیو خودش را نمایش می‌دهد و آنرا جان‌دار و سرزنده و دلچسب می‌کند.